مصاحبه با یک دوجنسه ایرانی!!؟

نامش علیرضاست و فامیلی مستعارش امینی. نمیدانم مشهدی است یا زاهدانی. فقط می دانم که بین دوستان نزدیکش به دو جنسه معروف است. با او در یک کافی شاپ در مشهد قرار می گذارم. چون مطالبم را در روزنامه می خواند، اعتماد می کند و می گوید که حتما می آید. قول می دهم از او عکس نگیرم. وقت انتشار مصاحبه همزمان شد با سفرش به کربلا. خودش الان آنجاست و من این مصاحبه را منتشر میکنم :

چند سال داری؟

متولد ۶۸ هستم.

تحصیلاتت چقدر است؟

فوق دیپلم کامپیوترم را دارم میگیرم.

در دوران تحصیل مشکلی نداشته ای؟

نه.

کسی اذیتت نمی کرد؟

آن موقع کسی نمی دانست وضعیتم چطور است.

یعنی از همه پنهان کرده بودی؟

بله!

خانواده ات هم نمی دانستند؟

نه! هنوز هم نمی دانند.

چرا؟

فکر نمی کنم واکنش جالبی نشان بدهند.

الان به چه شغلی مشغول هستی؟

در یک شرکت هواپیمایی کار میکردم و یک سایت خدمات هاستینگ دارم.

در آنجا مشکلی ندشتی؟

نه! تا به کسی نگویی، برایت مشکلی پیش نمی آید. عده کمی از اطرافیان از این ماجرا اطلاع دارند.

درآمدت از آن راه خوب است؟

بد نیست. تقریبا هر سال می توانم ماشینم راعوض کنم و یکی بهترش را بخرم.

تا به حال دستگیر نشدی؟

نه!

مشتری های خاص داری یا هر کسی را می پذیری؟

نمی توانم خودم را تابلو کنم. فقط با چند نفر هستم. اینجوری با امنیت خاطر بیش تری زندگی می کنم.

گروهی کار می کنی یا انفرادی؟

خودم هستم و خودم. گفتم که هر چه بی سر و صدا کار کنی، برای خودت بهتر است.

از کی به این کار مشغول هستی؟

حدود ۴ سال پیش.

چرا زودتر وارد این راه نشدی؟

خب آن زمان به پول نیازی نداشتم. اما بعد از مدتی احسا کردم باید زندگی ام را تکان بدهم.

از نظر روحی، مشکلی پیدا نکردی؟ یعنی عذاب وجدان نداشتی؟

به آن فکر نمی کنم. گاهی چیزهایی در ذهنم می آید، اما سعی می کنم خودم را مشغول کاری کنم تا سرم گرم شود. ترجیح می دهمفکر نکنم.

مشتری هایت بیش تر چه کسانی هستند؟

مختلف هستند. بیش تر سن شان بالاست. پیرزن هم بین شان هست.

عجیب ترین شان کدام است؟

چند نفر از آن ها هنرپیشه هستند.

واقعا؟

یکی از آن ها حتی الان در یک سریال هم بازی می کند.

عجیب است! نگران نیستند که تو زمانی آن ها را لو بدهی؟

ما با هم دوست هستیم. به این چیزها فکر نمی کنیم.

همه پول هایی که در می آوری را خرج می کنی یا حساب پس انداز هم داری؟

در هیچ بانکی حساب ندارم.

چرا؟

برای امنیت خودم. نمی خواهم اگر فردا اتفاقی افتاد، بپرسند این همه پول را از کجا آورده ای.

فکر این نیستی که شغلت را عوض کنی؟

نه! درآمدم خوب است. به زودی رونیز می خرم، می توانم برای خودم زندگی کنم، بدون این که منت کسی را بکشم.

الان چه ماشینی داری؟

یک ۲۰۶ قرمز ماتیکی دارم.

ازدواج نمی کنی؟

کی به من زن میده؟

یعنی شوهر می خواهی؟

نه! اما ازدواج توی این شرایط اجتماعی، زیاد عاقلانه نیست.

یعنی چی؟

یعنی الان خانواده ها با هم وصلت می کنند تا آدم ها. خانواده ها باید همدیگر را بپسندند، نه دختر و پسر. البته خانواده ها مهم هستند، اما نه تا این حد!

تا به حال کسی درباره ازدواج با تو صحبت کرده؟

بله، ولی بهش فکر نکردم. چون نمی خواهم ازدواج کنم. به کارم لطمه می زند.

تا کی می خواهی ادامه بدهی؟

تا هروقت که دستگیر شوم.

چرا دستگیر شوی؟

خب کار من جرم است. زندان و اعدام دارد.

چه کسی این را به تو گفته؟

هه می دانند. یکی از دوستانم را به همین جرم گرفتند و اعدام شد.

چه زمانی این اتفاق رخ داد؟

۲ سال قبل.

اقدامی

نکردید؟

چه اقدامی

باید می کردیم؟ قانون می گفت که باید اعدام شود.

کجای قانون چنین چیزی را نوشته؟

یا از مرحله پرت هستی، یا داری من را دست می اندازی…

چرا یک دوجنسه را باید اعدام کنند؟

او دوجنسه نبود.

پس چرا اعدام شد؟

چون حمل ۱۲ کیلوگرم شیشه، جرم سبکی نیست.

به خاطر حمل موادمخدر اعدام شد؟

آره! چیزی که دیر یا زود سراغ من هم می آید.

مواد مصرف می کنی؟

خودم نه! اما خب وقتی برای مشتری ها می برم، گاهی مقدار زیادی همراهم است.

یعنی مواد هم به مشتری ها می رسانی؟

خب کارم همین است.

ولی به من گفتند دوجنسه هستی. پس توی کار مواد هم هستی؟

کار اصلی من مواد است.

یعنی دوجنسه نیستی؟

چرا! هستم.

پس با مواد چه کار داری؟

خب من فقط دو جور جنس می فروشم. تریاک و شیشه. برای همین به من می گویند «دو جنسه». برای این که تخصصی فقط روی همین دو قلم جنس کار می کنم. مثل بقیه نیستم که هر کوفت و زهرماری را بفروشم. مثلا ماده مخدری که در سال های اخیر به بازار مصرف ایران راه پیدا کرده، بر خلاف کراک خارجی از مشتقات هروئین است و قاچاقچیان این اسم را برایش گذاشته اند. چیز مزخرفی است و من نمی فروشم… چرا رفتی؟ اوهوی…! حداقل بگو مصاحبه ام کجا چاپ میشه… آهای یارو…. عوضی نفهم! وقتم را الکی گرفت!

مصاحبه ای خواندنی با نیوشا ضیغمی

نیوشا ضیغمی هستم متولد ۱۳۵۹ بیمارستان ایرانمهر تهران،دیپلم معماری دارم ولی چون در دانشگاه سراسری روانشناسی کودک قبول شدم ترجیح دادم در این رشته ادامه تحصیل بدهم ولی در این مدت ذره ای از علاقه من به هنر مخصوصآ بازیگری کم نشد و همز زمان با تحصیل در این رشته دوره های کوتاه مدت کارگردانی و بازیگری کانون سینماگران جوان گذراندم و بلافاصله بعد از پایان این دوره های آموزشی فعالیت هنری خودم رو آغاز کردم

در چند فیلم به ایفای نقش پرداختید؟اولین کارم برمیگرده به سال پیش که در سریال “در چشم باد”به کارگردانی آقای جعفری جوزانی حضور داشتم و به این کار افتخار میکنم و معتقدم در این فیلم توانستم به اندازه ۱۰۰ تا فیلم سینمایی تجربه کسب کنم،فیلم های دیگری که من در آنها بازی کردم عبارتند از:تردست؛مواجهه،شوریده،گناه من،اخراجی ها،حس پنهان،پارک وی،قرنطینه،تلافیشما با فیلم اخراجی ها چهره شدید،یک مقدار در مورد این فیلم و چگونگی همکاری با این گروه توضیح بدید.برای این کار آقای شریفی نیا با من تماس گرفتند و از من دعوت کردند تا در این فیلم بازی کنم،من بعداز ملاقات با آقای کاسه ساز و ده نمکی و خواندن فیلم نامه تصمیم گرفتم در این کار به ایفای نقش بپردازم.یکی از مهمترین دلایل پذیرفتن این نقش این بود که من پس از مطالعه فیلم نامه متوجه شدم که فیلم قرار هست نگاهی نو به جنگ داشته باشد و این برای من جذاب بود.عامل دیگر حضور هنرمندان باسابقه و خوب کشور در این کار بود که کار کردن با هر کدام از این عزیزان برای من یک افتخار محسوب می شود و از این بابت بسیار مایل بودم که در کار حضور داشته باشم.و عامل آخر هم این بود که پس از مطالعه فیلم نامه در یافتم که فیلم مخاطب عام دارد و با همه اقشار مردم در ارتباط هستبعضی ها میگفتند که” اخراجی ها” چیزی شبیه به “لیلی با من است” هست در صورتی که شما می گویید طرح فیلم نو بودلیلی با من است داستان یک نفر بود که نمیخواسته به جبهه بره ولی به جبهه رفت و در اونجا متحول شد،فردی که زیاد از فرهنگ جبهه دور نبود…اما اخراجی ها ما با یکسری آدم طرف هستیم که وقتی به جبهه می روند با فضای اونجا تضاد های فرهنگی زیادی دارند.

کار با مسعود ده نمکی به لحاظ حاشیه هایی که داشت ریسک بود،چی شد که شما با این همه حاشیه حاضر شدید با او همکاری کنید؟من مسعود ده نمکی رو با “کدام استقلال،کدام پیروزی” و “فقر و فحشا” و فیلم نامه “اخراجی ها” به عنوان یک فیلم سازمیشناختم و اصلآ به سابقه سیاسی او توجه نداشتم و چیزی که برام مهم بود نگاه بی پروای او به مسایل بود…و در کل باید بگم هر آدمی در بعضی از مسایل استعداد دارد و در بعضی مسایل بی استعداد است…من هم در مقوله سیاست کاملآ بی استعدادمبا حواشی فیلم چگونه برخورد کردید؟به نظر من وقتی یک فیلمی خوب باشه خودش جواب منتقدان وحاشیه سازان رو میده…من هم سعی کردم نقشم رو به نحو احسن بازی کنم تا جواب این حواشی داده بشهدر اخراجی های ۲ هم حضور دارید؟بله با من تماس گرفته شده و عنوان شده که بنده در این فیلم حضور دارم،البته فعلآ فیلم نامه در حال بازنویسی هست

بریم سراغ فیلم “پارک وی” فیلمی که بعضی ها رو وسط فیلم مجبور کرد سینما رو ترک کنند،نظرتون در مورد نقشتون در این فیلم رو بفرمایید.من به هیچ عنوان منکر سینمای آقای جیرانی نمی شوم ولی من اصلآ از بازی در این فیلم راضی نیستم،این نقش برای من از ابتدا نقش تعریف شده بود که فراز و فرود و یک پیچیدگی خاص داشت ولی نمی دونم چرا در تدوین اصلآ به کلی ماهیت نقش گرفته شد و به یک چیز بی روح تبدیل شد.

اما توفیق اجباری،فیلمی که به ظاهر “باران کوثری”نقش اول رو ایفا میکرد ولی در عمل نقش شما پررنگ تر بود.ما در این فیلم تمام هدفمون خوب شدن فیلم بود و اصلآ این که کی نقش اول بود مطرح نبود…ما حتی روی دیالگو ها هم بحث و تبادل نظر می کردیم تا به یک نقطه خوب وقابل قبول برسیم تا مجموعه کار خوب از آب در بیاد.شما ۳ تجربه طنز داشتید،آیا ماشاهد کارهای طنز بعدی شما هم خواهیم بود یا تصمیم دارید دیگه وارد این حطیه نشوید؟ من کار خودم رو در کارهای طنزی که انجام دادم مثبت ارزیابی می کنم و در کل بازیگری هستم که دوست داریم همه ژانرهای رو تجربه کنم و دوست ندارم خودم رو محدود به یک موضوع خاص کنم کما اینکه به طنز همچنان علاقه دارم و اگر پیشنهاد خوبی بهم بشه با کمال میل آن را قبول می کنمنظرتون رو در مورد تلافی که در آن برای اولین بار نقش اول رو بازی کردید بفرماییدتلافی فیلمی بود که یک زوجی را نشان میدهد که یک سری مشکل دارند که واقآ اسم آنها رو نمیشه مشکل گذاشت و یک نگاه عمیق میتونن اون مشکل رو حل کنند و این یکی از مشکلات جامعه ماست که یک سری آدم هستند که سال ها با هم بازی می کنند ولی از کوچکترین خواسته های هم آگاه نیستند و به نظر در مجموع تلافی فیلم خوبی است و تا اینجا هم عکس العمل مردم نسبت بهش خوب بوده و در شرایطی اکران فیلم با اکران فیلمی مثل “دایره زنگی” یا مجنون لیلی” با خیل عظیمی از بازیگران که هرکدامشان میتوانند به تنهایی مردم رو به سینما بکشانند هم زمان شده است فروش خوبی داشته است

تعریف نیوشا ضیغمی از سوپر استار چیست و آیا به نظر خودش الان ستاره است؟

سوپر استار یعنی کسی که در همه جای دنیا همه او را می شناسند و به خاطر او به سینما می روند که ما در ایران یه همچین چیزی نداریم…در مورد خودم هم باید بگم که فعلآ برای خودم هم مجهول و گنگه این موضوع و باید ببنیم عکس العمل مردم در مقابل دو فیلم “تلافی” و “قرنطینه” که من در این دو فیلم نقش اول رو دارم چیست و آیا به خاطر نیوشا ضیغمی سینما می روند یانه،شاید بعد از پایان اکران این دوفیلم و پیشنهاد های کاری بعدی بتونم بهتر جواب این سوال رو بدمخیلی ها بر این عقیده هستند که شما یک هدیه تهرانی جدید در سینمای ما هستید،نظر خودتون چیست؟هدیه تهرانی کسی است که یک بخشی از سینمای بعد از انقلاب ما بهش مدیون هست چرا که وقتی او وارد این عرصه شد مردم به خاطر او بلیط میخریدند و به سینما می رفتند،اتفاقی که برای کمتر کسی در سینمای ما افتاده است…به نظرم هدیه تهرانی یک وزنه قوی و مستحکم در سینمای ماست و به این زودی ها کسی مثل او به سینما معرفی نمی شود گرچه برای من باعث افتخار هست که با او مقایسه میشوم و باعث خوشحالی من خواهد بود اگر روزی به جایگاهی مانند جایگاه او در سینما برسمبه نظرتون زیبایی چهره در کار یک بازیگر چقدر تاثیر گذار هست؟به نظر چیزی که از زیبایی کلیشه ای و یونانی مهمتر هست جذابیت یک بازیگر هست،خیلی ها هستند که زیبا هستند ولی وقتی در روی پرده سینما دیده می شوند هیچ جذابیتی برای بیننده ندارند

به نظرتون روزی میرسه که سینمای سطحی و معناگرا در ایران باهم ادغام بشود و فیلمی مرکب از این دو ساخته بشود؟این اتفاق در گذشته در فیلم “قیصر”یا”داش آکل” افتاد که هم مردم و هم منتقدان رو از خودش راضی کرد پس به نظرم این اتفاق دور از دسترس نیست و فقط باید کمی فرهنگ سازی کنیماین روزها بحث دستمزد ۷۰ میلیونی آقای گلزار بسیار داغ هست،نظر شما در مورد بالا رفتن دستمزد بازیگر ها چیست؟ببینید ما فقط یک بازیگر داریم که قدرت این رو دارد که ببیننده رو وادار به آمدن به سینما کند آن هم محمد رضا گلزار هست و به نظر چنین شخصی حق دارد که دستمزد بالا هم بگیرد چون به هرحال به چرخه اقتصاد سینما کمک بزرگی می کند نظرتون رو درمورد اسامی زیر بفرمایید؟

مسعود ده نمکی؟فیلم سازی با نگاهی عمیق و بی پروا

حبیب الله کاسه ساز؟تهیه کننده بسیار خوب و خوش حساب

هنگامه قاضیانی؟واقآ به عقیده من مستحق گرفتن جایزه امسال بود ولی متاسفانه یک عده در جشنواره امسال به او کم لطفی کردند که این کم لطفی از این ناشی می شد که آنها ایشون رو نمی شناختند و با روی پرده نقره ای آشنا نبودند ولی من که او را از روی صحنه تاتر می شناسم اعتقاد دارم که استحقاق گرفتن جایزه راداشت

امین حیایی؟ بازیگری که در همه ژانرها موفق بوده و واقآ دارای استعداد زیاد بازیگری است و به نظرم در این سالها به او کم لطفی شده بود و باید زود تر از این ها این جایزه نصیب او میشد

گلشیفته فراهانی؟

غنیمت سینمای ایران

باران کوثری؟

دوستی با معرفت و بازیگری عالی

شریفی نیا؟

آچار فرانسه سینمای ایران

و حرف آخر؟راه رسیدن،تلاش واراده ایست استوار پس بخواهیم تا برسیم

دلیل جالب زنان افغانی برای اینکه5قدم ازهمسران‌شان عقب‌تر راه برن

خانم باربارا والترز که از مجریان بسیار سرشناس تلویزیون های معتبر آمریکاست سالها پیش از شروع مبارزات آزادی طلبانه افغانستان داستانی مربوط به نقشهای جنسیتی در کابل تهیه کرد. در سفری که به افغانستان داشت متوجه شده بود که زنان همواره و بطور سنتی 5 قدم عقب تر از همسرانشان راه می‌روند.
خانم والترز اخیرا نیز سفری به کابل داشت ملاحظه کرد که هنوز هم زنان پشت سر همسران خود قدم بر می‌دارند و علی رغم کنار زدن رژیم طالبان، زنان شادمانه سنت قدیمی‌را پاس می‌دارند.
خانم والترز به یکی از این زنان نزدیک شده و می‌پرسد: چرا شما زنان اینقدر خوشحالید از اینکه سنت دیرین را که زمانی برای از میان برداشتنش تلاش می‌کردید همچنان ادامه می‌دهید؟
این زن مستقیم به چشمان خانم والترز خیره شده و می‌گوید: بخاطر مین‌های زمینی!!
نتیجه اخلاقی این داستان: مهم نیست که به چه زبانی حرف بزنید و یا به کجا بروید پشت سر هر مردی یک زن باهوش قرار دارد.

داستان کوتاه جالب


بعد از کلی دردسر با پسر مورد علاقه ام ازدواج کردم...ما همدیگرو

به حد مرگ دوست داشتیم...

سالای اول زندگیمون خیلی خوب بود...اما چند سال که گذشت کمبود بچه رو به

وضوح حس می کردیم...

می دونستیم بچه دار نمی شیم...ولی نمی دونستیم که مشکل از کدوم یکی از

ماست...اولاش نمی خواستیم بدونیم...با خودمون می گفتیم...عشقمون واسه یه

زندگی رویایی کافیه...بچه می خوایم چی کار؟...در واقع خودمونو گول می زدیم...

هم من هم اون...هر دومون عاشق بچه بودیم...

تا اینکه یه روز

علی نشست رو به رومو

گفت...اگه مشکل از من باشه ...تو چی کار می کنی؟...فکر نکردم تا شک کنه که

دوسش ندارم...خیلی سریع بهش گفتم...من حاضرم به خاطر

تو رو همه چی خط سیاه بکشم...علی که انگار خیالش راحت شده بود یه نفس

راحت کشید و از سر میز بلند شد و راه افتاد...

گفتم:تو چی؟گفت:من؟

گفتم:آره...اگه مشکل از من باشه...تو چی کار می کنی؟

برگشت...زل زد به چشام...گفت:تو به عشق من شک داری؟...فرصت جواب ندادو

گفت:من وجود تو رو با هیچی عوض نمی کنم...

با لبخندی که رو صورتم نمایان شد خیالش راحت شد که من مطمئن شدم اون

هنوزم منو دوس داره...

گفتم:پس فردا می ریم آزمایشگاه...

گفت:موافقم...فردا می ریم...

و رفتیم...نمی دونم چرا اما دلم مث سیر و سرکه می جوشید...اگه واقعا عیب از من

بود چی؟...سر

خودمو با کار گرم کردم تا دیگه فرصت

فکر کردن به این حرفارو به خودم ندم...

طبق قرارمون صبح رفتیم آزمایشگاه...هم من هم اون...هر دو آزمایش دادیم...بهمون

گفتن جواب تا یک هفته دیگه حاضره...

یه هفته واسمون قد صد سال طول کشید...اضطرابو می شد خیلی اسون تو چهره

هردومون دید...با

این حال به همدیگه اطمینان می دادیم

که جواب ازمایش واسه هیچ کدوممون مهم نیس...

بالاخره اون روز رسید...علی مث همیشه رفت سر کار و من خودم باید جواب ازمایشو

می گرفتم...دستام مث بید می لرزید...داخل ازمایشگاه شدم...

علی که اومد خسته بود...اما کنجکاو...ازم پرسید جوابو گرفتی؟

که منم زدم زیر گریه...فهمید که مشکل از منه...اما نمی دونم که تغییر چهره اش از

ناراحتی بود...یا از

خوشحالی...روزا می گذشتن و علی روز به روز نسبت به من سردتر و سردتر می

شد...تا اینکه یه روز که دیگه صبرم از این رفتاراش طاق شده بود...بهش

گفتم:علی...تو

چته؟چرا این جوری می کنی...؟

اونم عقده شو خالی کرد گفت:من بچه دوس دارم مهناز...مگه گناهم چیه؟...من

نمی تونم یه عمر بی بچه تو یه خونه سر کنم...

دهنم خشک شده بود...چشام پراشک...گفتم اما تو خودت گفتی همه جوره منو

دوس داری...گفتی حاضری بخاطرم قید بچه رو بزنی...پس چی شد؟

گفت:آره گفتم...اما اشتباه کردم...الان می بینم نمی تونم...نمی کشم...

نخواستم بحثو ادامه بدم...پی یه جای خلوت می گشتم تا یه دل سیر گریه کنم...و

اتاقو انتخاب کردم...

من و علی دیگه با هم حرفی نزدیم...تا اینکه علی احضاریه اورد برام و گفت می خوام

طلاقت بدم...یا زن بگیرم...نمی تونم خرج دو نفرو با هم بدم...بنابراین از فردا تو واسه

خودت...منم واسه خودم...

دلم شکست...نمی تونستم باور کنم کسی که یه عمر به حرفای قشنگش دل خوش

کرده بودم...حالا به همه چی پا زده...

دیگه طاقت نیاوردم لباسامو پوشیدمو ساکمم بستم...برگه جواب ازمایش هنوز توی

جیب مانتوام بود...

درش اوردم یه نامه نوشتم و گذاشتم روش و هر دو رو کنار گلدون گذاشتم...احضاریه

رو برداشتم و از خونه زدم بیرون...

توی نامه نوشت بودم:

علی جان...سلام...

امیدوارم پای حرفت واساده باشی و منو طلاق بدی...چون اگه این کارو نکنی خودم

ازت جدا می شم...

می دونی که می تونم...دادگاه این حقو به من می ده که از مردی که بچه دار نمی

شه جدا شم...وقتی جواب ازمایشارو گرفتم و دیدم که عیب از توئه...باور کن اون قدر

برام بی اهمیت بود که حاضر

بودم برگه رو همون جاپاره کنم...

اما نمی دونم چرا خواستم یه بار دیگه عشقت به من ثابت شه...

برای خودم متاسفم...این که یه عمر مو...بهترین لحظات عمرمو پای چه ادمی هر

دادم...یه ادم دورنگ...یه ادم دروغگو...

توی دادگاه منتظرتم...امضا...مهناز

صانعی فاقد ملاک‌های لازم برای تصدّی مرجعیت است

جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در پاسخ به سئوال جمعی از استادان و فضلا:
صانعی فاقد ملاک‌های لازم برای تصدّی مرجعیت است

خبرگزاری فارس: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در پاسخ به سئوال جمعی از استادان و فضلای حوزه علمیه قم در زمینه مرجعیت آقای صانعی اعلام کرد: آقای صانعی فاقد ملاک‌های لازم برای تصدّی مرجعیت است.

به گزارش خبرگزاری فارس از قم، در متن سئوال مطرح شده از جامعه مدرسین حوزه علمیه قم آمده است: مرجعیت شیعه خورشید پر فروغی است که در قرون متمادی همواره پشتیبان اسلام و خط راستین اهل بیت (علیهم‌السلام) بوده است. این مسئولیت خطیر همواره شایسته‌ مردانی بوده است که واجد شرائط شرعی مذکور در روایات ائمه اطهار (علیهم السلام) باشند نظر به اهمیت این موضوع و با توجه به پرسش‌های مکرّر هموطنان درباره‌ مرجعیت آقای حاج شیخ یوسف صانعی خواهشمند است آن جامعه محترم که همواره مرجع تشخیص این موضوع بوده نظر خود را درباره‌ مرجعیت ایشان اعلام فرمایند.
بر اساس این گزارش، در پاسخ جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که به امضای آیت‌الله یزدی رسیده آمده است: با توجه به پرسش‌های مکرّر مؤمنان، جامعه مدرسین حوزه‌ علمیه قم براساس تحقیقات به عمل آمده در یک سال گذشته و پس از جلسات متعدد به این نتیجه رسیده است که ایشان فاقد ملاک‌های لازم برای تصدّی مرجعیت می‌باشد.