مردی در هنگام رانندگی، درست جلوی حیاط یک تیمارستان پنچر شد و مجبورشد همانجا به تعویض لاستیک بپردازد. هنگامی که سرگرم این کار بود، ماشین دیگری به سرعت ازروی مهره های چرخ که در کنار ماشین بودند گذشت و
آنها را به درون جوی آب انداخت و آب مهره ها را برد. مرد حیران مانده بود که چکار کند.
.
.
..
...
.
.
.
شما بودید چه می کردید ؟؟؟
.
.
.
.
.
تصمیم گرفت که ماشینش را همانجا رها کند و برای خرید مهره چرخ برود.
.
.
.
.
.
.
.
در این حین، یکی از دیوانه ها که از پشت نرده های حیاط تیمارستان نظاره گر این ماجرا بود، او را صدا زد و گفت: از ٣ چرخ دیگر ماشین، از هر کدام یک مهره بازکن و این لاستیک را با ٣ مهره ببند و برو تا به تعمیرگاه برسی.
آن مرد اول توجهی به این حرف نکرد ولی بعد که با خودش فکر کرد دید راست می گوید و بهتر است همین کار را بکند. پس به راهنمایی او عمل کرد و لاستیک زاپاس را بست.
هنگامی که خواست حرکت کند رو به آن دیوانه کرد و گفت: «خیلی فکر جالب و هوشمندانه ای داشتی. پس چرا توی تیمارستان انداختنت؟
دیوانه لبخندی زد و گفت: من اینجام چون دیوانه ام. ولی احمق که نیستم
به یکی میگن چرا زن گرفتی؟میگه گفتم تو زندگی هیچی نشدم لااقل بذار داماد بشم
*********
یک روز یک کچل میره سلمونی همه نگاش می کنند
کچل میگه : مگه چیه ؟ اومدم آب بخورم
*********
معلم: چند جانور را نام ببر که پرواز می کنند.
شاگرد: گنجشک- کبوتر- خر
معلم: خر که پرواز نمی کنه
شاگرد: خره دیگه یهو دیدی پرید.
*********
یه روز گوسفنده میره دم جیگرکی میگه تیکه تیکه کردی دل منو
*********
سیب زمینی زنش میمیره چهلمش کیوی میشه
*********
یک روزیکی می ره پارتی به دوستش می گه نبودی این خوب بود دخترا خیلی از من خو ششون اومده بود اسم گل روم گزاشته بودند میگفتند منگل باید برقصه منگل باید برقصه
*********
یه روز به یه نفر می گن نگو باشه می گه باشه
*********
بچه:مامان شاهزاده رویایی با اسب سفید یعنی چی؟
مامان:هیچی یعنی یه خری مثل بابات
*********
ماره با جوجه تیغی ازدواج میکنه بچشون میشه سیم خاردار
*********
یاروحوصیله سر میرم ساعت 2 شب زنگ میزنه 110 میگه خسته نباشی
*********
به یه یکی میگن با لجن جمله بساز
میگه همه ی همسایه هابامالجن!!!!