عید سعید قربان مبارک

عید سعید قربان 

 

 بر تمامی 

 

 مسلمانان جهان  

 

 مبارک باد

کربلات عشقه ...

میزنه این دله تنگم همیشه دم از جدایی  

کی میاد اون لحظه ای که من بشم کرببلایی 

 

تو برام نور و امیدی کعبه ی عشق و امیدی  

با نگاه مهربونت این دل منو خریدی  

 

به خدا این دل مجنون توی کربلاست همیشه  

واسه عاشقه ابالفضل هیچ جا کربلا نمیشه 

 

روی سر دری قلبم نام یا حسین نوشتم 

تا که آدما بدونن کربلا باشه بهشتم 

 

یه روز یکی از دوستان تعریف میکرد (از قول اون بنده خدا )  : 

 

یه رفیق داشتم صبح تا شب کارش شده بود تو هیت و دعا و سینه زنی و ... 

گفتم بزار بسنجمش ببینم چرا این کار رو میکنه هدفش چیه ؟ 

 

یه روز بعد از یکی از این مراسمات هفتگیشون گرفتمش گفتم فلانی چیه وقت خودت و تلف میکنی  

دیدم داره سریع موضع میگیره .   

میخواستم یه طوری بپیچونمش گفتم ببین من با این برنامه ها مخالف نیستم ولی با  

این تو سر و کله زدن و لخت شدن و این چیزا مخالفم (خواستم فقط یه گیری بدم )  

 

با یه حالت خاصی برگشت بهم گفت تا حالا یه آدم مست دیدی ؟  

گفتم آره  

گفت خوب اگه تو اون لحظه ی مستی یه چاقو دستش باشه بزنه تو قلب یکی تو اونو میزاری به  

حساب چی ؟ 

گفتم نه اون فرق داره اونم حق نداره این کار و بکنه ؟ 

 

دیدم اشک تو چشماش جمع شده بهم گفت : حــــــــــــــــــــق نداره ؟؟؟  

پس مست نشدی ببینی مستی چیه ؟ 

 

 بعد از اون روز هر چی فکر کردم دیدم راست میگه :  

مست نشدم که ببینم مستی چیه !!!!  

اختراع برق یا ...

سلام 

به نظر شما اگه ادیسون برق و اختراع نمیکرد چی میشد ؟  

شاید این جوک و شنیدین که میگه : خوب یکی دیگه اختراع میکرد  . 

 

وقتی خوب به این جوک فکر میکنیم میبینم خیلی هم جوک نیست !!!!! 

 

نمی خوام بگم اگه ادیسون نبود ما الان مثل دوران حجر زندگی میکردیم 

درست برعکس تفکر خیلی ها که این طور فکر میکنند (مثل چند وقت پیش خودم) 

 

اما الان دارم به این موضوع یک طوره دیگه نگاه میکنم . 

واضحتر بگم : وسیله بودن شخصی به اسم ادیسون برای اختراع برق . 

   

بله درست فهمیدین به نظر من و خیلی از دیگران برق یک نعمت الهی است برای  

که خداوند بزرگ برای آسایش بندگانش اونو توسط ادیسون به آفریدگانش هدیه داد . 

  

 پس اگه ادیسون نبود خداوند این نعمت بزرگ و توسط شخص دیگری به ما میداد .

 

حالا چرا ادیسون !؟؟؟ 

 

جوابش زیاد سخت نیست چون ادیسون خواست که مایه ی آسایش مردم را فراهم کنه و 

به تعبیری به همنوعاش خدمت کنه . 

پس اینجا خدمت به هم نوع و خلوص نیت خیلی مهمه. 

 

پس همه میتونن ادیسون باشن به شرطی که این یادمون باشه : 

 

بنی آدم اعضای یکدیگرند                  که در آفرینش ز یک گوهرند 

چو عضوی به درد آورد روزگار              دگر عضوها را نماند قرار 

 

 

دوستان و کسانی که این مطلب و خواندن اگه نظری داشتند بگن که ما هم استفاده کنیم .

پرنده عاشق (تصاویری که اشک ... )

عکس این دو پرنده در کشور اکراین گرفته شده است. میلیون ها نفر در کشور آمریکا و اروپا با دیدن این عکس ها گریه کرده اند. عکاس این عکس ها آنها را به بالاترین قیمت ممکن به روزنامه های فرانسه فروخته است و تمام نسخه های روزنامه در روز انتشار این عکس بطور کامل فروخته شده است.

 

در تصویر اول پرنده زخمی روی زمین افتاده و منتظر جفت خود  

می باشد 

 

 

 برایی دیدن بقیه عکسها روی ادامه مطلب کلیک کنید

 

ادامه مطلب ...

فطرس ملک

... خسته، آزرده، درمانده و بی‌همــدم.

(( ... بسوز که سزاوار این سوختنی، بساز که مجبور به این ساختنی، این بر تو که مورد قهر خدا قرارگرفتی رواست تا دیگران عبرت بگیرند و در اجرای فرمان حق قصور نکنند ... سبحانک یا رب سبحانک یا رب ... من خود می‌دانم مستحق این بختم، این عذاب را به جان خریدارم تا که خود نظری کنی سبحانک ... ))

صدایی آشناست، صدایی که نوازشگر لحظات مجروحِ فطرس است؛ آری صدای بالهای نازنین روح‌الامین است.

(( ... آرام بگیر فطرس گوش کن گویی او تنها نیست خیلِ فرشتگان خدا نیز با او هستند؟! یعنی چه شده؟ چه واقعة عظیمی رخ داده که اینچنین ملائکه از عرش بر زمین هبوط می‌کنند؟ هرچه هست خبر از خلقی عظیم دارد. یقین گُلی خلق شده که ملائکه برای استشمام آن گل می‌روند! امّا نه! شاید ماه دیگری خلق شده، یا خورشید دیگری، نه چه می‌گویم؟ که حتی وقتی خدا خورشید را خلق نمود این شور و همهمه نبود، اگر این مخلوق تا این حد عظمت داشته باشد حتماً ...

روح‌الامین! روح‌الامین! تو را به خدا بگو چه شده؟ حسرت بال و پرزدن شما مرا می‌کشد؛ بیش از سوزش و شکستن بالم آزارم می‌دهد. به فطرس بگو که چه روی داده که اینچنین ولوله در عرشِ خدا افتاده، مگر بار دیگر ابوالبشری خلق شده چون آدم؟ یا بالاتر از او؟ نوری از جنسِ خدا ... )).

جبرئیل پاسخ داد: (( رفیق پرشکسته، فطرس! کاش موردِ قهرِ خدا نبودی، ومی‌ دیدی که چه خبر شده؟ آری نوری و مولودی از نورِ خدا خلق شده او عزیز دل مصطفی که نه! خودِ مصطفی است. او جگرگوشة علی، دردانة زهرا ‌ست و پشتیبانِ مجتبی ست. اوخامس آلِ عباست که به اهل زمین هدیه داده شده است و ما برای تبریک به رسولِ خدا و اهلِ بیتش به حضورشان شرفیاب می‌شویم )).

ـ درنگ جایز نیست. ـ

(( خدایا، ای خدایِ مهربان مرا با روح‌الامین راهی کن که عرضِ تـــبریک به رسولِ تو داشته باشـــم))

.(( کمکم کنید؛ که خداوند اجازة همراهی شما را به من داد، تحمل مرا هم تا زمین داشته باشید))

(( بیش از این معطلی جایز نیست؛ فطرس را هم با خود می‌بریم به برکت این مولود، آتش قهر خدا فرونشسته و اجازة همراهی او با ما داده شده، زیرِ بالهایش را بگیرید ... )).
زیباتر از این زمان خلق نشده و نخواهد نشد، بیت علی غرقِ نور است محل رفت و آمد فرشتگانِ خداست همه در شعفند همه به هم تبریک می‌گویند محفلِ انس کامل شده، چقدر این بزم دیدنی است، پنج آفریدة مقدسِ خدا احمد، علی، فاطمه، حسن و ... .

نام او چیست همه منتظرند به چه نام او را صدا بزنند، او کیست که نیامده همه شیدایِ او شده‌اند؟!

ـ همه از هم می‌پرسند.

جبرئیل با پیغمبر زمزمه می‌کند همه ساکت شدند، چشم به لبهای رسولِ خدا دوختند امّا چرا پیغمبر خدا اشک می‌ریزد ... به ناگاه با صدای دلنشین نبی شوری به پا شد حسین . ... حسین؟ ... حسین! ... این نام برای همه آشناست. برای همه ملائکه، برای همه انبیاء و برای همة عالمِ، این نام نامی است که همة ملائکه، همه انبیاء و همة عالم را دگرگون کرده است.

از فرشته شادی تا فرشتة ماتم از آدم تا خاتم و از ذره تا عالم.

ـ دیگر کسی نمی‌پرسد که چرا پیغمبر اشک می‌ریزد.-

حسین یعنی واسطة احسان قدیم، حسین یعنی خون خدایِ کریم و حسین یعنی ذبحِ عظیم.

همه می‌خواهند برای او لالایی زمزمه کنند و در این بین فطرس از همه مشتاق‌تر، خود را به گاهوارة حسین نزدیک کرد.

بالهای شکسته خود را به گهواره او زد؛ غرق در راز شد، نه! غرق در نیاز شد (( ... دیگر تنها نخواهم ماند دیگر خسته نخواهم شد، بعد از این نام تو مونسِ من است ذکر من بعد از این در آن جزیرة تنهایی این خواهد بود: سبحانک یا رب الحسین))

(( شاید فطرس نفهمید امّا همه ملائکه دیدند که به یکباره بالهای شکسته و سوختة فطرس ترمیم شد و یا بهتراینکه، بالهای نو بدست آورد. امّا فطرس عجیب زمینگیر شده و اگر خواست خدا نبود، او از کنار گهوارة حسین تکان نمی‌خورد )).

گویا ندایی از غیب می‌گفت:

با عشق شرح راز کن، بر جمله عالم ناز کن، پرهای خود را باز کن، پرواز کن پرواز کن ... 

 

 منبع : فطرس